تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان انجمن ادبی مولانا سنگان و آدرس anjomanmolana.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
قصه بازرگان کی طوطی محبوس او را پیغام داد
بود بازرگان و او را طوطیی
در قفس محبوس زیبا طوطیی
در ادوار گذشته تاجری که صاحب طوطی خوش سخن و زیبا زندگی میکرد
و ان طوطی رل در قفس محبوس نموده بود
********************************
چونک بازرگان سفر را ساز کرد
سوی هندستان شدن آغاز کرد
بلزرگان حکایت اماده سفری بقصد تجارت به مقصد هندوستان شد
*********************************
هر غلام و هر کنیزک را ز جود
گفت بهر تو چه آرم گوی زود
وی خطاب به غلامان وکنیزکان خویش گفت هر چه میخواهند سریع بگویند تا از هند سوغات و هدیه برایشان بیاورم
**************************
هر یکی از وی مرادی خواست کرد
جمله را وعده بداد آن نیک مرد
لذا هر یک حاجت خویش را عنوان نمود او نیز به هریک وعده اجابت خواسته را داد زیرا مردی سخاوتمتد بود
**********************
گفت طوطی را چه خواهی ارمغان
کارمت از خطهٔ هندوستان
بلزرگان از طوطی نیز سوال نمود که هر خواسته ای داشته باشد عنوان نماید تا از هندوستان برایش اورده شود
***************************
گفتش آن طوطی که آنجا طوطیان
چون ببینی کن ز حال من بیان
طوطی در جواب گفت تنها خواسته من اینست که به محض ملاقات با طوطیان ان سامان از شرح حال و زندگی من برای انان گزارش دهد
**************************
کان فلان طوطی که مشتاق شماست
از قضای آسمان در حبس ماست
و به انها بگو طوطیی که اشتیاق دیدار با شما طوطیان هند را دارد دست تقدیر او را تحت مالکیت و زندانی ما قرار داده است
*********************************
بر شما کرد او سلام و داد خواست
وز شما چاره و ره ارشاد خواست
بگو من حامل درود و تحیت او هستم برایتان و او نیز از شما تقاضای پند و نصیحت داشت
**********************************
گفت میشاید که من در اشتیاق
جان دهم اینجا بمیرم در فراق
گفت سزاوار است که من در شوق دیدار شما در دوری شما در دیار قربت جان از قالب تهی نمایم
*****************************
این روا باشد که من در بند سخت
گه شما بر سبزه گاهی بر درخت
ایا شایسته است که من در چهارچوب بند قفس حبس باشم و شما گاهی بر فراز درخت و گاهی بر روی چمنزار پرواز نمایید
***************************
این چنین باشد وفای دوستان
من درین حبس و شما در گلستان
ایا رسم وفاداری و رفاقت همین است که من در زندان و شما در میان گلستان هند سیر وگشت و گذار نمایید
****************************
یاد آرید ای مهان زین مرغ زار
یک صبوحی درمیان مرغزار
تمنا دارم مرا نیز ای بزرگان در ان مرغزار صبحگاهی از این پرنده گرفتار و خوار یاد اورید
*************************
یاد یاران یار را میمون بود
خاصه کان لیلی و این مجنون بود
اگر دوستان از دوست یاد نمایند خجسته است بویژه که ان رابطه بسان لیلی و مجنون عاشقانه باشد
**************************
ای حریفان بت موزون خود
من قدحها میخورم پر خون خود
ای دوستانی که شما در ازادی با جفت خوش اندام خویش هستید و من از اندوه حبس در قفس پیاله های خون الود می خورم
*********************************
یک قدح مینوش کن بر یاد من
گر نمیخواهی که بدهی داد من
لذا اگر میخواهید احساس همدری با مت را یاد نمایید یک جام نیز بیاد من بنوشید
********************************
یا به یاد این فتاده خاک بیز
چونکه خوردی .جرعه یی بر خاک ریز
و یا بخاطر یاداوری من و در واقع بسلامتی یار غریب دور افتاده مقداری از باده ازادگی خویش را بر روی زمین بریزید
*************************
ای عجب آن عهد و آن سوگند کو
وعدههای آن لب چون قند کو
در شگفتم ما طوطیان در وفاداری بیعت کردیم و قسم خورده ایم
پس ان وعده های شما اکنون کجاست
*************************
گر فراق بنده از بد بندگیست
چون تو با بد بد کنی پس فرق چیست
بار پروردگارا گر دوری من از مقام قرب به تو از عدم بندگی صادقانه است
و قار باشد تونیز بدی را با بدی پاسخ بدهی پس فرق من و توی خدای مهربان و قدرتمند مطلق در چیست
******************************
ای بدی که تو کنی در خشم و جنگ
با طربتر از سماع و بانگ چنگ
ای خدای حکیم مکافات تو در هنگام غضب تو بر من خیلی خوش تر و بهتر از نغمه های عاشقانه و موسیقی طرب انگیز است
**************************
ای جفای تو ز دولت خوبتر
و انتقام تو ز جان محبوبتر
ای رب هستی جور تو نسبت به من خیلی شیرینتر از تمکن مالی و قدرت اجتماعی و حتی انتقامت ای منتقم حقیقی از روح و جان و زندگانی بهتر است
***********************
نار تو اینست نورت چون بود
ماتم این تا خود که سورت چون بود
وقتی لذت عذاب تو این قدر حلاوت بخش است پس نور و لطفت چگونه خواهد بود؟
و ماتم و عزای تو اگر چنین زیباست پس طرب و سرورت چطور خواهد بود
************************
از حلاوتها که دارد جور تو
وز لطافت کس نیابد غور تو
خشم و عصبانیت تو دارای حلاوت است و اینقدر لطیفی که هیچ کس را توان فهم ذات تو نیست
*******************************
نالم و ترسم که او باور کند
وز کرم ان جور را کمتر کند
در بلای او ناله سر میدهم و خوفم از باور همین مطلب است که و ی از روی ترحم جورش را بکاهد
***************************
عاشقم بر قهر و بر لطفش بجد
بوالعجب من عاشق این هر دو ضد
من مولانا شیفته و واله قهر و لطف محبوبم و این چیزی عجیب است که من عاشق دو چیز کاملا متضاد باشم
*******************************
والله ار زین خار.در بستان شوم
همچو بلبل .زین سبب نالان شوم
به ذات خدا سوگند اگر روزی از خارستان بلایش بسوی گلستان لطفش فرار نمایم
همچون بلبل در فراغ گل من نیز در دوری از خشم خدا نالان گردم
*************************
این عجب بلبل که بگشاید دهان
تا خورد او خار را با گلستان
و این شگفت اور است که من عاشق و لطیف و بلبل صفت مشتاقانه به استقبال بلاهای او روم و در اوج مهربانی او خواستار قهرش نیز باشم
******************************
این چه بلبل این نهنگ آتشیست
جمله ناخوشها ز عشق او را خوشیست
من در ذات عاشق خویش مانده ام من دیگه چه بلبلی هستم نه .من نهنگ اتش خوار هستم کل مشکلات و بلا ها را با طیب خاطر میپذیرم
********************************
عاشق کلست و خود کلست او
عاشق خویشست و عشق خویشجو
بنده ای عاشقم لذا بر تمام هستی عشق می ورزم
عاشق از خودش گذشته است و دیگر او عشق را با تمام ویژگیها و حلاوت و تلخیهایش با جان و دل قبول می نماید
نظرات شما عزیزان:
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 15
بازدید هفته : 321
بازدید ماه : 538
بازدید کل : 14329
تعداد مطالب : 125
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
|
||
![]() |
![]() |
![]() |
